در اینجا مختصری به شرح وقایع حدود ۱۴۰۰ سال پیش که محمد امی با سواد شد میپردازیم، محمد امی که با خدیجه به دلیل احتیاجات مادی ازدواج کرده بود و این بانوی بزرگوار حدود ۲۰ سال از ایشان بزرگتر بود- محمد شبها را به دلایلی که در اسلام به آن نپرداخته شده بجای اینکه کنار همسر پیر خود باشد در غار میگذارند و روزها و شبها در آنجا تفکر میکرد تا اینکه شبی ادعا کرد که باسواد شده و از طرف خدا پیامبر گشته در هنگام بازگشت بخانه علی را دید ( علی در اینجا زیر ۱۰ سال است) و داستان را برای وی تعریف کرد و علی ایمان آورد و سپس نزد خدیجه ۶۰ ساله رفت و او نیز ایمان آورد و هر سه باهم به نماز ایستادند و ادامهٔ ماجرا که همه میدانیم، در نهایت محمد مدتی پس از این واقع شخصی توانمند و ثروتمند و قدرتمند گشت و صاحب زنان و همسران و ...، در اینجا قضاوت به عهده خواننده که محمد بزرگوار زمانی که در غار میگذارند و بجای اینکه کنار همسر خود باشد به چه فکر میکرده و آنجا تنها چه فشارهایی را تحمل کرده است
No comments:
Post a Comment